دومین شب محرم 

 

از اونجایی که تو‌ زنونه کسی نبود که پذیرایی کنه ، بعد زیارت عاشورا بلند شدم از حاج .” یه سینی چایی گرفتم و بردم تو زنونه . 

از بچگی همیشه یکی از ارزوهام این بود

که برا آقامون حسین چایی پخش کنم 

باورم نمیشد که دارم اینکارو میکنم ، باورم نمیشد دارم‌ نوکری ارباب و میکنم

اما اخر سر خدا امتحانم کرد .

اولش اشتباه کردم اما اخرش انگار خودِ امام حسین دستم‌ و کشید . 

که بیشتر نرم تو گناه ، که بیشتر اشتباه نکنم .

انگار برا همون چند باری که رفتم و اومدم دستم و گرفت . 

یا امام حسین . اگه بگم دنیارو بهم ندادی دروغ گفتم . 

اقا ، اقا کمک کن ، کمک کن که ما محتاجیم .

جان آقا ، سن قربان آقا

خدا هر لحظه در حال امتحان کردن ماست تا بفهمیم لیاقت داریم یا نه . 

خدایا ، کاش همیشه دستمونو بگیری 

کاش همیشه هوامونو داشته باشی

خدایا امشب بیشتر از اینکه از براورده شدن ارزوم خوشحال بشم ، از این امتحان شدن خوشحال شدم .

خدایا کاش همیشه یادمون بمونه که ما بنده ایم و بس . 

استغفرالله ربی و اتوب الیه”

عکس و متن از خودم 

صدا هم کربلایی مجید بنی فاطمه

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ ليلا طراحی سایت، سئو، تبلیغات در گوگل سلام بر حسین نرده آلومینیومی ترکیه آکات تنهایی های حوا معرفی اینورتر های شرکت توزیع ابزار آروا شاخ گوزنی کوروش تولیدی کفش ، آقای کفش